بیستسال قبل که فرزانهخانم مدام از دوروبر خانه، تکههای ماشین کنترلی و ابزار روباتیک رسا و دوستانش را جمع میکرد، میدانست روزی پسرش دست به اختراعات بزرگی خواهد زد و امیدوار بود که دانشش را برای مردم کشورش استفاده کند.
همینطور هم شد و علاقه رسا به روباتیک روزبهروز بیشتر شد و توانست از سال ۹۲ تا ۹۴ با روباتهای جنگجویی که درست میکرد، در پانزدهدوره مسابقه مختلف شرکت کرده و غیر از رتبههای مختلف شهر و استان، سه سال پیاپی، مقام اول کشور را نیز از آن خود کند.
نقطه عطف زندگی رسا در سال۲۰۱۴میلادی بود که این پسر نخبه هفدهساله بهسمت روباتهای برنامهپذیر گرایش پیدا کرد و توانست بههمراه دو نفر از دوستانش در مسابقات بینالمللی ولونگونگ دبی با خودرو بدون سرنشین، مقام برتر جهان را به دست آورد.
با اینکه چندسالی به خاطر سد کنکور و شرایط سنی و همچنین فوت یکی از دوستانش، از دنیای روباتیک فاصله گرفت، در بیستودوسالگی با همان علاقه قبل، چهبسا بیشتر و آگاهانهتر بهواسطه ارتباطی که با شرکت دانشبنیان آهار داشت، به دنیای فناورانه وارد شد و اینبار بهسراغ اختراعاتی رفت که کاربردی باشد و بتواند مشکلات زیرساختی کشور را در بخش انرژی رفع کند.
رسا مجددی در بیستوششسالگی با پدر و مادرش در محله آبوبرق زندگی میکند و با عرقی که به کشور و مردم سرزمینش دارد، هنوز گامهای اول را برای تحقق آرزوی مادرش برمیدارد.
صحبتمان را با اختراعاتش شروع میکنیم؛ ابزار و وسایل کاربردی که فقط یکی از آنها را به ثبت رسانده، چون معتقد است همان یکی برای اینکه به خودش ثابت کند مخترع است، کافی است؛ مانند همان یکباری که در کمال ناباوری، باوجود رقبای سرسخت که غرق در تجهیزات و امکانات آمریکایی و ژاپنی و آلمانی بودند، در دنیا اول شده و دیگر نیازی به رقابت، احساس نکرده است. جملهای از پدرش را چندبار تکرار میکند: «یک بار طعم اول شدن را چشیدی؛ در رقابت متوقف نشو و مسیرت را ادامه بده.»
اولینباری را که در رقابتها موفق شده است، خوب به خاطر دارد. اوایل دوره راهنمایی، پدرش، جمشید مجددی که یک کارگردان مستندساز است، برای ساخت برنامه نوآوران به شرکت آهار رفته و فیلم نخبههای این شرکت دانشبنیان را به رسا، نشان داده است.
او با دیدن آنها و ارتباطگرفتن با شرکت، بیش از پیش به ساخت روبات علاقهمند شده و کلاس سوم راهنمایی برای شرکت در مسابقات خوارزمی روبات چهارکارهای از جنس پلاستیک و کربن ساخته است که هم راه برود، هم در آب و روی آب حرکت کند و هم پرواز کند.
ماجرای کارنکردن روباتش را برایمان اینطور تعریف میکند: از بچگی روباتیک کار میکردم، اما به کلاس نمیرفتم. خودم از روی کتابها و نرمافزارها تمرین میکردم. هنوز هم معتقدم کلاسهای روباتیک ذهن را محدود و توانایی افراد را کم میکند. سوم راهنمایی بودم که با اندوختههای خودآموزم روبات چهارکارهای ساختم و در مسابقات خوارزمی شرکت کردم.
در آن سن و سال روبات جنگجو برایمان جالب بود. روبات من با اینکه قابلیت خوبی داشت، به طور ناگهانی در روز مسابقه کار نکرد. داوران که حین مسابقات از ما و روباتهایمان شناخت پیدا کرده بودند، عنوان خلاقترین را به من دادند. بعد از آن مرتب در مسابقات کشوری شرکت میکردم. هر چه سنم بیشتر میشد، بهسمت روباتهای برنامهپذیر بیشتر جذب میشدم.
یک رتبه چهارم، یک دوم و سه رتبه اول کشوری در سه سال پیاپی، نتیجه حضور من در مسابقات بود. با جایزه نقدی که از این مسابقات میگرفتیم، روباتهای بعدی را میساختیم و با امتیازی که از مسابقات کشوری به دست آوردیم، مجوز حضور در مسابقات بینالمللی را هم کسب کردیم. با دو نفر از دوستانم، تیم سهنفرهای تشکیل دادیم و روبات خودران بدون سرنشین ساختیم. اسپانسر آن مسابقات دانشگاه ولونگونگ استرالیا بود و برای اولینبار لیگ ماشینهای هوشمند در دنیا برگزار میشد.
خیلیها به رسا و دوستانش میگفتند «بیخود هزینه نکنید؛ توان رقابت با کشورهای سرمایهدار و تیمهای علمیشان را ندارید.»، اما آنها خودشان را باور داشتند و توانستند با ساخت خودرو بدون سرنشین که در شهر شبیهسازی شده بود، عملکرد موفقی داشته باشند و رتبه اول مسابقات ولونگونگ را به دست آورند.
جایزه این موفقیت بزرگ، بورسیه تحصیلی در همین دانشگاه بوده است، اما رسا و دوستانش با مشورت خانواده، ترجیح دادند در کشور خودمان بمانند و تحولی در موضوعات دانشبنیان کشورمان ایجاد کنند؛ «آنجا به من ثابت شد ابزار و امکانات فقط باعث میشود سریعتر به هدفت برسی.»
او با قبولی در رشته عمران، پکیج خوبی از رشتههای روباتیک، الکترونیک، مکانیک، برنامهنویسی و سازه یاد گرفته است.
یک سال پس از کنکور، رسا دوست صمیمیاش، محمد، را بهدلیل ایست قلبی از دست داد و با این ضربه روحی، از دنیای روباتها فاصله گرفت. مدتی را در بازار مشغول شد و با توانمندیای که در ساخت قطعات و دانشی که برای مهندسی معکوس داشت، بازار خوبی هم درزمینه قطعات موتورسیکلت برای خودش راه انداخت. بعداز مدتی متوجه شد دنیای او، دنیای کسبوکار دانشبنیان است و باید برگردد سراغ اختراع و روبات، اما به شیوهای که خودش قبول دارد.
«چون درزمینه ماشینهای خودران کار کرده بودم، توانستم یک قطعه از خودرو بیامو را مهندسی معکوس کنم. بعد دستگاه بازچرخانی آبهای خاکستری با قابلیت انتخاب نوع آب را ساختم و با دوندگی بسیار اختراعم را ثبت کردم. این دوندگی و پیگیری به این دلیل بود که طرح پیچیدهای داشتم که بیشاز شصتنقشه اجرایی داشت.
این اختراع درباره آبهای خاکستری غیرشرب بود که در آبنماهای مدرن و آبگیریهای مختلف کاربرد داشت. پس از ثبت اختراعم، در سطح وزیر و معاون وزیر مذاکره کردم، اما تأمین بازار مالی امکانپذیر نشد. آنجا بود که متوجه شدم باید طرحهایم اجرایی و کاربردی و البته نیاز روز بازار باشد.»
این مخترع خوشفکر کاربردیبودن طرحها را نیازمند هوش هیجانی میداند و مشغول ساخت دستگاههایی است که نیاز روز انرژی آبی کشورمان را تأمین کند؛ ساخت کوادکوپتری که تا عمق پانصدمتری چاههای عمیق پرواز میکند و در شناسایی انشعابات غیرمجاز چاهها در زیرزمین کاربرد فراوانی دارد. تصویربرداری و اسکن چاهها در عمق پانصدمتری از دیگر کاربردهای این دستگاه است که درحال حاضر در محدوده شهرستان دماوند از آن استفاده میشود و در دنیا نظیر ندارد.
رسا که خود را عضوی از خانواده دانشبنیان آهار میداند، میگوید: عِرق ملی من را در کشورم نگه داشته است. این عرق را علاوهبر خانواده، در شرکت آهار پیدا کردم. در پارک علم و فناوری فضا و امکانات دراختیارم قرار دارد و من هم با شناسایی استعدادهای خوب از میان دانشجویان دانشگاههای فنی مشهد به آموزش بچههایی مشغول میشوم که نیاز به حمایت دارند. اختراعاتم را نیز در همین فضا میسازم و به مرحله اجرا میرسانم.